داستان های من و زندگی

| داستان هایی کسل کننده از روزمرگی

امشب رفتم بیرون ؛ نگاه ماه کردم و باخودم گفتم ماه چرا اینجوریه؟ بعد یه ثانیه شونه بالا انداختم و راهمو رفتم.

حالا خداییش ماه گرفتگی بود؟

۱ نظر ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۱
من !!

اگه یه روز بچه داشته باشم هیچ وقت نمیارمش سینما که هم برینه به فیلم دیدن خودم هم فیلم دیدن بقیه

۱ نظر ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۷
من !!

 انسانا از 12-13 سالگی به بعد هیچ تغییری نمیکنن بعد چجوری انتظار دارین این آدمای اطرافتون بعد چند وقت تغییر کنن؟

۰ نظر ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۲
من !!

چون از شکست میترسم هیچ وقت تلاش نمیکنم
خب چه طور میتونم بگم که زندم؟
...
اما اگه زندگیم واسه ی فروش باشه باشه و من یاد نگیرم که بتونم اون رو بخرم
پس لیاقتم بیشتر از این نیست
چون چیزایی که دارم واقعا مال من نیست
LifeForRent
Dido

۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۰۹
من !!

الان توی به جای خیلی خوبم

ولی ازش لذت نمبرم

چون میدونم که اونم میتونست اینجا کنار من باشه

اگه بقیه مخالفت نمیکردن

و زندگی من به زندگی دیگران تبدیل میشود

۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۵۸
من !!

واقعا چیزایی که دارم واقعا مال من نیست

مثل وقت و انرژی

پس من توی این زندگی چه غلطی میکنم ؛ اینکه همش مال بقیس

۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۴۱
من !!

یه روز و شب باهاش رفته بودم بیرون

اون شب دیگه خسته بود

بهم گفت که من چجوری هنوز انرژی دارم؟

گفتم که من همیشه شب ها انرژیم زیاد میشه ؛ و به خاطر همینه که بعضی شب ها هم زیاد بیدار میمونم

ولی دروغ میگفتم. دلیل انرژی و شب بیداری ها فقط خودش بود ؛ وقتی وجود فیزیکی یا غیر فیزیکی توی زندگیم نداشت از کوالاهاهم خسته تر بودم.

۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۴۰
من !!

کسی میتونه بگه چجوری بفهمم زندم یا نه؟

۲ نظر ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۳۷
من !!

نمیشه فهمید بعضی آدما دوستت دارن یا نه

چون اونا با همه مهربونن

باید ازونا دوری کرد ؛ چون همیشه باعث میشن هیچ وقت نفهمی که تو فقط دوستشون داری یا اونم دوستت دارن

۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۳۲
من !!

خیلی خوب میشه که همه ی غصه هاتو توی روز جمع کنی توی خودت و آخر سر ساعت 9 شب بزاریشون دم در

ولی این عوضیا انگار تا آخرش باهاتن

۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۷
من !!