داستان های من و زندگی

| داستان هایی کسل کننده از روزمرگی

یادمه شایعه ای چندسال پیش رواج پیدا کرد که " انیشتین مسلمان و شیعه شده بود ! " و چند وقت قبل از آن داستان مسلمان و شیعه شدن نیلز بور رو هم شنیده بودم ! امروز واسه ی کنجکاوی این مسئله رو جستجو کردم توی وبسایت خبر آنلاین خبری متعلق به سال 89 دیدم. و توی نظرات اون مطلب دفاع مردم از این مطلب و مقابله شون با کسانی که میگفتن واقعیت نداره من رو متعجب کرد. خب تعجبی نداره که افرادی که چیزی در مورد این مرد بزرگ نمیدونن باور کنن. ولی اگه بخوایم دفاع کنیم باید کمی تحقیق کنیم.

انیشتین تا حدود زیادی خداناباور بود، مثل بیشتر دانشمندان

( برخلاف گفته های مردم کشور ما ، 72 % دانشمندان بی خدا هستند)

  اون در سال 1954 ( یک سال قبل از مرگش ) در نامه ای به زبان آلمانی اینطوری مینویسه که : «لغت خدا برای من چیزی جز محصول ضعف انسانی نیست و کتاب مقدس پر از افسانه‌های ابتدایی است»

از شما خواهش میکنم به این دانشمند بلند مرتبه احترام بزارید و سعی کنید به جای دروغ بیشتر با خودش آشنا بشید.

با توجه به افزایش مغالطه بر اساس دروغ، گذاشتن این مطلب رو وظیفه ی خودم میدونستم.


و این هم تکذیبه ای از خود ایشان :))) :
آنچه که شما دربارهٔ اعتقادات مذهبی من خوانده‌اید به طور قطع دروغ است. دروغی که به نحوی نظام‌مند مکرراً تکرار شده‌است. من به یک خدای شخصی اعتقاد ندارم و هیچگاه هم این را کتمان نمی‌کنم و آن را به طور واضح بیان می‌کنم. اگر اعتقادی در درون من باشد که بتوان آن را مذهب نامید. آن بطور قطع تحسین ساختار کائنات است که دانش ما تا به امروز نشان داده‌است



منابعی واسه ی مطالب بیشتر که منبع گفته های این مطلب هم هستن:

دیدگاه های مذهبی آلبرت انیشتین - ویکیپدیا

فهرست دانشمندان خدا ناباور - ویکیپدیا

آلبرت انیشتین - ویکی گفتاورد

وبسایت شایعات


تعداد وبسایتای دروغگو انقدر زیاده که اصلا نمیشه اینجا گذاشت. این وبسایت رو میزارم واسه ی بیشتر شنیدن دروغ :| :

www.islam-einstein.com

۳ نظر ۲۳ دی ۹۶ ، ۲۰:۱۸
من !!

اسکات فیتزجرالد نویسنده ی مشهور آمریکایی، در نامه ای ده صفحه ای به همینگوی توصیه می کند رمان «وداع با اسلحه» را با این متن به پایان برساند: «دنیا همه را در هم می شکند و بعد از آن است که بسیاری از آنجا قدرتمند می شوند. اما دنیا آن هایی که درهم نمی شکنند را خواهد کشت. آدم های خیلی خوب، خیلی محترم و خیلی شجاع، همه را بی طرفانه می کشد. اگر تو هیچ کدام از این ها نیستی، می توانی مطمئن باشی که تو را هم خواهد کشت. اما عجله ای در کار نیست.» پاسخ همینگوی به او سه کلمه بود: «برو به جهنم».

۳ نظر ۲۳ دی ۹۶ ، ۱۸:۱۹
من !!

توییتر جوریه که آدم توش میتونه هرروز 10 تا 100 تا توییت کنه :| یه جورایی خلاقیت رو زیاد میکنه انگار :|

ولی بیان اینطوری نیست. شاید دلیل کمتر پست گذاشتنم هم همین باشه. شاید اصلا پست میزارم فقط واسه ی اینکه توییتر محدودیت حروف داره !

۱ نظر ۲۱ دی ۹۶ ، ۲۰:۵۲
من !!

«آنچه از فنِّ تبلیغات می‌آموزیم این است که هر موضوعی را می‌توان به اکثریت مردم قبولاند به‌شرطی که چندین بار به نحوی تکرارش کنیم که در حافظة آنان حک شود. ما غالب چیزها را باور داریم فقط به این علّت که چندین بار با لحن تأییدآمیزی دربارة آن‌ها شنیده‌ایم: حتّی به خاطر نمی‌آوریم که کجا و چرا موردِ تأیید واقع شده‌اند، از این روست که نمی‌توانیم به نقدِ آن‌ها بپردازیم، حتّی وقتی که هیچ پشتوانة منطقی مؤید آن‌ها نبوده و تأییدشان از طرف اشخاص ذی‌نفع ابراز شده باشد.»

  • در «جهان‌بینی علمی»، فصل 5

«آدمی نیازمند ایمانی واقعی و قوی است نه باوری بزدلانه و آمیخته به تردید. علم در اصل چیزی جز پویش منظّم در طریق معرفت نیست… اگر ایمان خود را نسبت به علم از دست بدهیم، در این صورت ایمانِ ما نسبت به ارزنده‌ترین استعدادهای آدمی با مرگ روبروست.»

  • در «جهان‌بینی علمی»، فصل 5
۶ نظر ۲۱ دی ۹۶ ، ۲۰:۴۹
من !!

اگه اعتقاد دارین که یه خدایی وجود داره و به حرفاتون گوش میده ...

چرا به جای اینکه وقتی مریض میشید میرید پیش دکتر و بیمارستان؟

چرا به جاش دعا نمیکنید یا نمیرید امام زاده؟ اگه خدا بخواد خوب میشید و اگه نخواد خوب نمیشید !

و انسان قاعدتا نباید مقابل خواست خدا وایسه ...

پس اگه اعتقادی دارید بهش عمل کنید. یا اعتقاد داشته باشید ، یا نداشته باشید.

هیچ چیز بدتر از بی تکلیف بودن نیست.

اگه جوابی دارید این زیر بنویسید ، و اگه ندارید روی کارایی که میکنید با دقت فکر کنید که با عقل جور در میاد یا نه!

۳ نظر ۱۹ دی ۹۶ ، ۱۶:۰۴
من !!

امروز داشتم فکر میکردم که اگه یه ملخ بودم چه کارایی میکردم!

واقعا چجوری شد که این فکرای شر و ور میاد تو ذهنم؟ :|

۲ نظر ۱۴ دی ۹۶ ، ۱۳:۵۳
من !!

قبلا ها توی راهنمایی و دبیرستان همیشه وقتی معلم دینی به ما میگفت "بچه مسلمان" یا "یچه شیعه" ، حالم ازش به هم میخورد! هیچ مشکلی با کسی نداشتم. فقط این که یه بچه رو به کیش والدینش بدونی و بخوای واسش اسم بزاری! به نظرم خیلی نفرت انگیزه!

۰ نظر ۱۴ دی ۹۶ ، ۱۳:۵۱
من !!

The Times They Are A-Changin'

Come gather ’round people

بیایید، جمع شوید مردم
Wherever you roam

از هر کجا که هستید
And admit that the waters
Around you have grown

رودخانه ای که دور شما در حال بالا آمدن است را باور کنید
And accept it that soon
You’ll be drenched to the bone

و باور کنید که به زودی تا مغز استخوانتان خیس خواهد شد
If your time to you is worth savin

اگر وقتتان برایتان با ارزش است
Then you better start swimmin’ or you’ll sink like a stone

بهتر است زودتر شنا کنید و دور شوید
وگرنه مانند یک سنگ در آب فرو خواهید رفت
For the times they are a-changin’
 
چون زمانی همه چیز تغییر میکند

 

Come writers and critics

بیایید، نویسندگان و نقادان
Who prophesize with your pen

ای که با قلم مقدستان مینویسید
And keep your eyes wide

چشمانتان را باز کنید
The chance won’t come again

این فرصت هرگز تکرار نخواهد شد
And don’t speak too soon

هنوز برای حرف زدن خیلی زود است
For the wheel’s still in spin

چون چرخ همچنان در حال چرخیدن است
And there’s no tellin’ who that it’s namin

و نیازی نیست که بگوییم منظورم چیست

For the loser now will be later to win

بازنده امروز، پیروز فردا خواهد بود
For the times they are a-changin’

چون زمانی همه چیز تغییر میکند

 

Come senators, congressmen

بیایید، سناتورها و نمایندگان کنگره
Please heed the call

دعوت مرا بپذیرید
Don’t stand in the doorway

در راهرو نایستید
Don’t block up the hall

و راه را بند نیاورید
For he that gets hurt
Will be he who has stalled

چون آنکه امروز ضعیف است به زودی قوی خواهد شد
There’s a battle outside and it is ragin’
It’ll soon shake your windows and rattle your walls

بیرون از اینجا جنگ در جریان است
این جنگ به زودی خانه شما را ویران میکند
و قصر آملتان را فرو میریزد
For the times they are a-changin’


چون زمانی همه چیز تغییر میکند

 

Come mothers and fathers

بیایید، پدران و مادران
Throughout the land

از سرتاسر این کشور
And don’t criticize
What you can’t understand

از چیزی که نمیفهمید انتقاد نکنید
Your sons and your daughters
Are beyond your command

پسران و دخترانتان دیگر به حرفتان گوش نمیدهند
Your old road is rapidly agin

چون روش زندگی به سرعت قدیمی میشود
Please get out of the new one if you can’t lend your hand

اگر نمیتوانید خود را تطبیق دهید
خواهش میکنیم بر سر راه جوانان نایستید

For the times they are a-changin’


چون زمانی همه چیز تغییر میکند

 

The line it is drawn

مسیر مشخص است
The curse it is cast

و طلسم انداخته شده است
The slow one now
Will later be fast

کند امروز به زودی تند میشود
As the present now
Will later be past

و حال به زودی گذشته میشود
The order is rapidly fadin

و نظم به زودی از بین میرود
And the first one now will later be last

و نفر اول امروز به زودی آخر میشود
For the times they are a-changin’


چون به زودی همه چیز تغییر میکند

دانلود آهنگ: 

دانلود آهنگ The Times They Are A-Changin'


۲ نظر ۱۳ دی ۹۶ ، ۱۳:۰۶
من !!

Hello, is it me you're looking for?
'Cause I wonder where you are
And I wonder what you do
Are you somewhere feeling lonely or is someone loving you?
Tell me how to win your heart
For I haven't got a clue

But let me start by saying ... I love you

دانلود


۰ نظر ۱۶ آذر ۹۶ ، ۱۴:۴۹
من !!
راسل در جایی می‌نویسد:"اگر من مدعی می‌شدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید می‌گردد، هیچ کس قادر نبود مدعای مرا رد کند، مشروط به آنکه حواسم می‌بود که در ادامه بگویم این قوری آن قدر کوچک است که حتی با قوی ترین تلسکوپ‌ها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش می‌رفتم که می‌گفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم می‌شدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما تایید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ می‌پرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو می‌کردند، تردید در وجود آن نشانه نامتعارف بودن تلقی می‌شد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید می‌فرستادند."
۰ نظر ۱۶ آذر ۹۶ ، ۱۴:۳۳
من !!