داستان های من و زندگی

| داستان هایی کسل کننده از روزمرگی

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

Hello, is it me you're looking for?
'Cause I wonder where you are
And I wonder what you do
Are you somewhere feeling lonely or is someone loving you?
Tell me how to win your heart
For I haven't got a clue

But let me start by saying ... I love you

دانلود


۰ نظر ۱۶ آذر ۹۶ ، ۱۴:۴۹
من !!
راسل در جایی می‌نویسد:"اگر من مدعی می‌شدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید می‌گردد، هیچ کس قادر نبود مدعای مرا رد کند، مشروط به آنکه حواسم می‌بود که در ادامه بگویم این قوری آن قدر کوچک است که حتی با قوی ترین تلسکوپ‌ها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش می‌رفتم که می‌گفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم می‌شدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما تایید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ می‌پرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو می‌کردند، تردید در وجود آن نشانه نامتعارف بودن تلقی می‌شد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید می‌فرستادند."
۰ نظر ۱۶ آذر ۹۶ ، ۱۴:۳۳
من !!

دونستن درمورد دنیای اطرافمون باعث میشه که روی تفکراتمون بیشتر اندیشه کنیم و جامعه ی بهتری درست کنیم.

خب یه منبع خوب واسه ی این کار ویکیپدیاست. مثل یه دنیای کوچیک که هیچ ذهنی توش بسته نمیمونه.

اگه میتونین نظرتونو درمورد این مطالب بهم  بگید. خوشحال میشم :) - البته که میدونم با این بازدیدی که دارم کسی نیست که حتی بخوندشون :)))

تمامیت‌خواهی


اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی


بازی خفگی


نظریه خلق‌الساعه


برهان اختیار


جنگ جریان‌ها


مسئله شر


رده:فیلم‌های با روایت غیر خطی

File:Invisible Pink Unicorn.svg
۰ نظر ۱۵ آذر ۹۶ ، ۱۷:۰۶
من !!

هنوز نفهمیدم چرا وقتی خستم ، مثلا شب نخوابیدم یا هرچی ، شوخی و جک زیادی میگم. مثل امروز که انقدر گوله نمک بودم همه عاشقم شده بودن :||

شاید یه سلاح دفاعیه در مقابله با خستگی. البته خودم بدم میاد ازش :|

الانم تا یه جک بی مزه نگفتم باید این مطلبو تموم کنم :|

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۶ ، ۰۰:۴۲
من !!

نکته ی کاری که الان کردم اینه که روی مسابقات ورزشی شرط بستم که هیچی ازشون نمیدونم و حتی اسم تیم ها رو هم بلد نیستم. فقط روی چیزی که بقیه شرط نبسته بودن شرط بستم :|

یه جورایی مثل بوکفسکی توی هالیوود :))

به هرحال تفریحیه :))

پ.ن: الانم دارم بازی هایی رو میکنم که اصلا بلد نیستم :| محکوم به ضررم :)))

۲ نظر ۱۳ آذر ۹۶ ، ۰۰:۲۱
من !!

ویکیپدیا مثل یه دوست باهوش واسم میمونه. یه سری اعتقاداتمو شکل داده و یه سری از دانسته هامو بهم داده.

الان هم 5 تا مطلب از ویکیپدیا واستون میزارم که جالب و کمی آموزندست. امیدوارم به زودی خوره ی ویکیپدیا بشید :)

این مطلب ها یه جور اطلاعاته ؛ دونستنش خوبه. پس واسه ی نوع مطالب به من دیگه گیر ندین! :) ( البته خیلی دوست دارم یکی از نویسنده ها بشم)

هیولای اسپاگتی پرنده


انگلیسی‌هراسی


فن پومودورو


قوری راسل


فهرست افراد دارای لکنت زبان ( خودمم لکنت زبان داشتم و هنوزم یه کمی دارم :) )


File:Touched by His Noodly Appendage HD.jpg
۰ نظر ۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۱:۱۶
من !!
So no one told you life was gonna be this way
Your job's a joke, you're broke
Your love life's D.O.A
It's like you're always stuck in second gear
When it hasn't been your day, your week, your month
Or even your year, but

I'll be there for you
(When the rain starts to pour)
I'll be there for you
(Like I've been there before)
I'll be there for you
('Cause you're there for me too)
۰ نظر ۱۱ آذر ۹۶ ، ۱۵:۱۳
من !!

از وقتی این سریالو شروع کردم با خودم فکر کردم که کی تمومش میکنم؟! آخه سرعت فیلم و سریال دیدنم افتضاحه. و اینم که 236 قسمت بودش!

توی این نه ماه که دارم میبینمش اینا به عزیز ترین دوستام تبدیل شدن. باهاشون خندیدم . گریه کردن. استرس داشتم و...

ولی خب الان داره تموم میشه و منم سرعتمو کردم کردم و افسردگی گرفتم :(

راستشو بخواین عاشق یکیشونم شدم ، یکیشونم به عنوان بهترین دوست انتخاب کردم و ... :)

واقعا نمیخوام تموم بشه. همش میگم که ای کاش به جای 10 فصل ساختن توی 10 سال تا الآن طولش میدادن. حتی اگه قسمتاش داستانم نداشت مشکلی نداشتم. فقط بودنش بهترین چیزه ، که باشن تا وقتی دنیا مسخره میشه برم پیششون.

تک تکتون رو دوست دارم.


۲ نظر ۰۳ آذر ۹۶ ، ۱۹:۱۱
من !!