داستان های من و زندگی

| داستان هایی کسل کننده از روزمرگی

ساعت برنارد

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۵۸ ب.ظ

یادمه بچه بودم یه سریال بود به اسم ساعت برنارد.

برنارد یه ساعتی داشت که باهاش میتونست زمان رو متوقف کنه.

منم اون موقع خیلی دوست داشتم یکی ازون ساعتا داشتم ؛ تا میتونستم توی امتحان تقلب کنم ؛ تا حال کسایی که میخوام رو بگیرم ؛ تا برم فروشگاه و هرچی میخوام بخرم...

همیشه آرزو میکردم مثل برنارد یکی ازون ساعتا پیدا کنم

هنورم بزرگترین آرزوم همونه

و هنوزم بهش فکر میکنم چه خوب میشد اگه اونو داشتم

آرزو های بچگیم هیچ وقت از بین نرفتن ، فقط دلیلای بیشتری واسه ی آرزو کردنشون پیدا کردم.

|این یه مطلب خاص بود|

۹۶/۰۵/۱۷
من !!

نظرات  (۱)

مرسی تفاهم

منم عاشق ساعت برناد هستم و هنوز که هنوزه دوست دارم داشته باشمش....

یک برنامه دیگه هم توی بچگیمون بود که میرفتن توی کمد و از کمد میرفتن یه دنیای دیکه

یک شیر هم بود به اسم اصلان

همیشه دوس داشتم جای اون بچه ها بودم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی