داستان های من و زندگی

| داستان هایی کسل کننده از روزمرگی

۷۲ مطلب با موضوع «من» ثبت شده است

گاهی یک بغل کردن کوچیک میتونه آرامش کل روزتو تامین کنه. شاید لحظه هایی واستون بوده که دلتون خواسته که یکی بغلتون کنه.من گاهی هفته ها منتظرش بودم. اینو راست میگم. هفته ها منتظر بودم که یکی بیاد و بدون هیچ حرفی بغلم کنه و من واسه ی دقیقه ها توی بغلش باشم.
خب ولی اگه از خودمون شروع کنیم چی؟ اگه هروقت که حس کردی کسی ناراحت یا غمگینه بغلش کن. شاید باعث بشه به جای هفته ها منتظر بودن واسه ی آرامش ، ارامششو واسه ی هفته ها بدست بیاره.

۲ نظر ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۱۵
من !!

اون موقع ما واسه ی چندتا کارتون کل بعد از ظهرمونو مینشستیم پای تلویزیون و چرت و پرتای عمو پورنگ و خاله شادونه رو گوش میکردیم و وسطشم چندتا کارتون میدیدیم.کل جمعه روهم که پای فیتیله بودیم که چهارتا کارتون پخش کنه. یادمه چقدرم از عمو پورنگ و عمو قناد متنفر بودم :|

ولی الان...

خواهر 8 سالم با گوشیش نشسته داره از یوتیوب اوگی و گوسفند زبل میبینه و سیب میخوره.

تکنولوژی لعنتی ، تکنولوژی عوضی ، تکنولوژی آشغال . چرا زودتر نرسیدی؟ :(

۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۱۵
من !!
دیشب گوشی رو روی 7وده دقیقه گذاشتم تا بیدار شم. بیدار شدم ، بلند شدم و صورتمو شستمو و رفتم روی مبل و تا ساعت 1 خوابیدم :|
بعضی چیزا بهتر نمیشن ؛ فقط بدتر میشن
مثل باتلاقن . هرچی بیشتر دست و پا بزنی بیشتر میری تو :|
۲ نظر ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۲۴
من !!

آهنگ بهار از آنتونیو ویوالدی و بقیه ی آهنگای آلبوم چهار فصل واسه ی من منبع آرامشن.
کافیه دقت کنین تا توی این آهنگ صدای پرنده ها و صدای باد رو بشنوین.

 


دریافت
 
اگه خوشتون اومد بقیه ی آلبوم چهار فصل رو هم دانلود کنید.
دانلود آلبوم چهار فصل از سایت والا موزیک
وبسایت ویدوال هم یه فیلم در مورد این آهنگ گذاشته که واقعا با دیدنش حس بهتری در مورد آهنگ پیدا میکنین.
وبسایت ویدوال و فیلم "چرا باید به چهار فصل ویوالدی گوش داد؟"

۰ نظر ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۴۲
من !!

توی بازی fallout shelter یه آقایی رو با یه خانمی گذاشتم . خانمه از آقاهه بچه دار شد. بعدش واسه ی اینکه تقوا همون آقا رو چک کنم، اونو با یه خانم دیگه گذاشتم ، اونم حامله کرد. بعد آمدم اون خانم اولیه رو با یه آقای دیگه گذاشتم ، از اون آقاهم بچه دار شد :|

البته انسان وقتی زمین قحطی اومده باشه و توی یه پناهگاه باشه هرکاری از دستش برمیاد :|

۲ نظر ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۱۷
من !!

امروز توی گوگل به پیشنهاد های جستجویی برخوردم که باعث شد بیشتر به دعوای زندگی ماشینی و احساسات فکر کنم.

یارو اومده نوشته "چجوری بفهمه عاشق شدم؟" یا "چجوری بفهمم اون منو دوست داره؟" این یعنی چی؟ یعنی واقعا عشق مثل نصب یه بازی یا درست کردن کیک میمونه؟ چجوری میخوای با خوندن چندتا مطلب درمورد عشق بدونی؟ اگه دوستش داشته باشی حسش میکنی. این همه ی چیزیه که هست. اگه دوستت داشته باشه باید حسش کنی. اینم تموم چیزیه که هست. آدما با هم متفاوتن . مثل چندتا ربات نیستن که بشه واسشون قانون تعیین کرد.

وقتی سوالی دارین باید سراغ جوابش برین. خیلی از جوابا توی گوگل پیدا نمیشن.

۰ نظر ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۱۵
من !!

بعضی وقتا دنیا میخواد جلب توجه کنه ، یهویی ، با نشان دادن فرمول هاش به یه ریاضی دان ، با نشان دادن زیباییش به یه نقاش یا حتی با نشان دادن خشونت هاش.
دنیا از جلب توجه کردن خوشش میاد. ما اینجاییم تا این حس دنیا رو ارضا کنیم. خیلی مسیرا بوده که بارها و بارها ازش رد شدم ، ولی وقتی دقت کردم خیلی بیشتر دیدم. دنیا خودشو به اونایی نشون میده که توجه کنن.

۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۲
من !!

دیشب تا ساعت 4 و نیم بیدار موندم و نه فصل از یه داستان که هیچ کس قرار نیست بخونتش رو نوشتم.

خداییش به نظرم هرکس منو میبینه باید حس خیلی بهتری نسبت به خودش پیدا کنه...

۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۳
من !!

باتوجه به برعکس بودن من

اگه جغد بودم ، روزا بیدار بودم و شبا میخوابیدم. مثل بچه ی آدم.

۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۰
من !!

یادمه بچه بودم یه سریال بود به اسم ساعت برنارد.

برنارد یه ساعتی داشت که باهاش میتونست زمان رو متوقف کنه.

منم اون موقع خیلی دوست داشتم یکی ازون ساعتا داشتم ؛ تا میتونستم توی امتحان تقلب کنم ؛ تا حال کسایی که میخوام رو بگیرم ؛ تا برم فروشگاه و هرچی میخوام بخرم...

همیشه آرزو میکردم مثل برنارد یکی ازون ساعتا پیدا کنم

هنورم بزرگترین آرزوم همونه

و هنوزم بهش فکر میکنم چه خوب میشد اگه اونو داشتم

آرزو های بچگیم هیچ وقت از بین نرفتن ، فقط دلیلای بیشتری واسه ی آرزو کردنشون پیدا کردم.

|این یه مطلب خاص بود|

۱ نظر ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۵۸
من !!