داستان های من و زندگی

| داستان هایی کسل کننده از روزمرگی

۷۲ مطلب با موضوع «من» ثبت شده است

امروز 10 مرداده؛ مگه نه؟

(سایت time.ir را باز میکند و به گفته ی خود مطمئن میشود.)

خب ؛ بزار ببینم تا حالا چیکار کردم.

(یک فایل word باز میکند و به خودش فشار می آورد کارهایی که انجام داده است را بنویسد.)

خب ؛ این یکیو بیخیال میشیم . بیاین بگیم چیکار میخوایم بکنیم:

  • یادگیری زبان های آلمانی ، چینی ، فرانسه ، عربی ، ترکی و ...
  • یادگیری کامل برنامه نویسی اندروید
  • یادگیری c sharp , c++ و خلاصه هرچی که اولش c داره.
  • هروز صبح ساعت 5 و 45 دقیقه بیدار شدن و 1 ساعت پیاده روی.
  • پیوستن به جمع داداچیا و رفتن به باشگاه
  • کوه نوردی و وقت گذراندن با انسان های ورزشکار و فرهیخته
(دستش درد میگیرد و دیگر ادامه نمیدهد.)
خدایی اینو قبول دارین که برنامه ریزی کردن واسه هدف خیلی از رسیدن به خود هدف لذتش بیشتره؟
ولی یادمه توی کتاب قور با ق را قورت بده نوشته بود که موفقیت به ترشح اندروفین در مغز بستگی داره و اگه بتونین کاری کنین که اندروفین ترشح بشه موفق شدین.
خب من هم با  برنامه ریختن هایی که آخر سر به خاطر استفاده به جای زیرموسی پاره میشن لذت میبرم و به نحوی اندرو جان توی مخم ترشح میشه. پس من موفقم. البته اگه زوری که اخر شهریور به خاطر این خزعبلاتی که تو تابستان انجام دادن بهم وارد میشه و یکسره کل از اندروفین را از دهان مبارک تا مخرج به فنا میبرد نادیده بگیریم.

پ ن : اولش تاریخ رو اشتباه نوشتم . بعد دیدم پاینن مطلب نوشته 10هم تصحیحش کردم :|
۰ نظر ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۰۳
من !!

چی ؟ چجوری تصمیم گرفتم این وبلاگو بسازم ؟ سوال کلیشه ای ایه ولی در اصل یه فونت جدید پیدا کردم و با خودم گفتم یه نوشته باهاش بنویسم. و نوشتم me and life stories . اونموقع با خودم گفتم که یه وبلاگ بزنم با همین اسم.

تو عمرم وبلاگا و سایتای زیادی داشتم. چند بار هاست گرفتم و تا حالا 4 تا وبسایت وردپرس و یه انجمن تاسیس کردم. تو زمینه ی وبلاگم که ردپای زیادی تو اینترنت به جا گذاشتم. تو بلاگفا ؛ رز بلاگ ؛ بلاگ اسکای و خیلی جاهای دیگه مثل نی نی بلاگ! هم بودم.

به گرافیکم علاقه ی زیادی دارم . تا دلتون بخواد لوگو درست کردم که بیشترشون مزخرفن.خب وقتی میگن علاقه دارم به این معنی نمیشه که توش عالی باشم. خب بعضیا مثل من دوست دارن رونالدو و ادیسون و انیشتین بشن ولی فقط دوست دارن. متاسفانه متسع بودن این امکان رو بهمون نمیده.

هرروز که بیدار میشم میخوام 10 تا زبان زندهی  جهان رو یاد بگیرم ولی بعد چند ثانیه به خودم میام و میگم:«بیخیال ؛ فعلا بزار یه چرت دیگه بزنیم.»

هربار که بخوام درس بخونم ، خوب نمیخونم ولی با روش تکرار و تکرار و تکرار پیش میرم. مثل یه ربات که یه برنامه بهش دادن. یا اینکه خودم رو توی عمل انجام شده قرار میدم. خداییش این یکی خیلی خوب جواب میده.

واسه ی شوخ بودن که هستم. انشالله از جفنگیات بنده بهره میبرید.

توی اینستاگرام هم یه صفحه ی مثلا شخصی دارم که فقط توش آهنگ میزارم و یه پیج درمورد تاریخ.

تلگرام ندارم چون از اعتیاد کهن وایبر چیزی نصیبم نشده. ولی بجاش معتاد چیزای دیگم.

یه زمانی فیسبوک داشتم که البته اگه الان کسی بره توش جز فحش های دوستان چیزی نمیخونه.

این همه حرف زدم که بگم تاحالا جاییی نداشتم که مثل دفتر خاطرات بتونم توش حرف بزنم. ولی خب اینجا دیگه دفتر خاطرات منه؛ البته ورژنی که از وزارت رد شده و سانسور شده.

۲ نظر ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۱
من !!