داستان های من و زندگی

| داستان هایی کسل کننده از روزمرگی

یکسال پیش با این آهنگ گریه کردم.

الان دوباره گوشش دادم. درمورد داشتن کسیه که آدم رو دلداری بده و با آدم باشه. وقتی درد امانشون میبره و شب واسش بلنده.

فکر میکنم اون موقع هم مثل الان این حس رو ته دلم داشتم. این حس فضای خالی.

when the pain cuts you deep
When the night keeps you from sleeping
Just look and you will see
That I will be your remedy
When the world seems so cruel
And your heart makes you feel like a fool
I promise you will see

That I will be, I will be your remedy

Remedy_Adele

۰ نظر ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۰۷
من !!


یه زندگی که توش نمیشه کسی رو که دوست داری لمس کنی. این زندگی ما نیست؟

این داستان ، داستان عشق بدون لمس کردنه.

واقعا دوستش داشتم. امیدوارم شما هم دوست داشته باشین.

To the Forest of Firefly Lights


به سوی جنگل کرم های شب تاب


۰ نظر ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۵۱
من !!


توی سایت پرسش و پاسخ یکی پرسیده : ایا عادیه که من عاشق یه شخصیت انیمه (کارتون ژاپنی) بشم ؟؟

:|

بله دوست عزیز . کاملا هم عادیه. اصلا من خودم تا حالا بارها رگمو به خاطر این عشقا زدم :)

۲ نظر ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۵۳
من !!


یه نقاشی به من داد.

منم وقتی ساعت 4 شب اومدم خونه قبل از اینکه بخوابم همینجوری با چسب چسبوندمش روی دیوار

الان هر وقت نگاهش میکنم لبخند میزنم و اون دختر توی نقاشی هم به من لبخند میزنه.

اون این وبلاگو نمیخونه ولی این نقاشیش باعث شد یادم بندازه هر لحظه به فکرش باشم و در نتیجه هر لحظه شاد باشم.

مرسی

۱ نظر ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۳۷
من !!

عاشق این کارتون شدم ؛ آخرش درحالی که داشتم میخندیدم گریه کردم.

خیلی خوب بود.

ببینیدش.

همین.

۱ نظر ۰۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۵۸
من !!

الان یه خفاش از در اومد تو خونمون(خونمونم آپارتمانیه!)

من و خواهرم رفتیم توی اتاق و منم از فرصت استفاده کردم و یه عالمه از خفاشا براش توضیح دادم.:|||

یاد پرندگان هیچکاک افتادم.

یاد فیلمای خونآشامم افتادم :|

نکته ی جتالشم این بود که اول فکر کردم پروانست :||


۴ نظر ۰۱ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۰۷
من !!

نگا کن مرده‌ها به مرده نمیرن

حتی به شمع جون‌ سپرده نمیرن

شکل فانوسی ان، که اگه خاموشه

واسه نف نیس هنوز، یه عالم نف توشه

به اینکه واسه هرکدوممون یه عمری تعیین شده اعتقاد ندارم ؛ ولی اگه تعیین شده واقعا از اون کامل استفاده میکنیم؟ جدا از اینکه شاید قبل از اون بمیریم.

شاید اون موقع هنوز یه عالم نفت داشته باشیم.

۱ نظر ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۳:۳۷
من !!

جماعت! من دیگه حوصله ندارم

به خوب امید و از بد، گله ندارم

گر چه از دیگرون فاصله ندارم

کاری با کار این قافله ندارم

- فرهاد ، کوچه ها

یه زمانی عاشق فرهاد و آهنگاش بودم ، همه ی آهنگاش رو داشتم. ولی دقت کردم و دیدم دارم بدجوری افسرده میشم. از اون به بعد ترکش کردم ، ولی نه کاملا :)

وبسایت پرسه و دانلود کوچه ها

۲ نظر ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۳:۰۴
من !!

یه وبسایتی دیدم به اسم "در جستجوی هیولا" ؛ توش یه مطلب در مورد نجوم دیدم و ( منم که عاشق نجوم و کتاب جهان های موازی و مچیو کاکو) گفتم خوبه که یه مطلبم درباره ی نجوم بخوانم.

بگذریم که واسه ی هر موضوع دوخط توضیح داده بود ، توش ابر نواخترهای نوع ال ای رو به زامبی و ستاره های آواره رو به خون آشام تشبیه کرده بود :|||

و بعد از اون یه متن نوشته بود درمورد اینکه بقیه ی جهان چه جای تاریک و سردیه و گفته بود: در فضا مانند زمین همه جا دارای نور و روشنایی نیست. اگر شما از تاریکی وحشت دارین، پس فضا جای مناسبی برای شما نخواهد بود. تعداد بسیار زیادی از پدیده ها در مکان های خالی و تاریکی های وسیع در کمین هستند.:|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

یه نکته ای که میخوام یادآوری کنم اینه که دوستانی که فیلمای ترسناک زیاد میبینن و بازی های زامبی زیاد بازی میکنن و قدرت تخیلشون خیلی قویه ، نه منجم بشن نه فضانورد.و اینجوری هم تصور مارو از جهان و چیزیایی که میدونیم رو به زامبی تغییر ندن و هم زیاد به خودشون هیجان وارد نکنن.

با تچکر

۱ نظر ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۵۷
من !!


امروز همین جوری داشتم رمانی که میخوام امشب بخونم رو توی ویکیپدیا نگاه میکردم که دستم رفت روی یه لینک و یه جعبه باز شد که از ذوقش نمیدونستم چکار کنم!! رفتم توی بقیه ی مطالب ویکی پدیایی که باز کرده بودم و از باز شدن لینکا توشون ذوق میکردم!!

چقدر تغییرات کوچیک کمک کنندست و دیگه نه حجم و نه وقتم توی باز کردن تبای جدید هدر نمیره :))

۳ نظر ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۰
من !!